قطره قطره دارم آب میشم ومیمیرم ونیستی
هفته هفته ها میرن چشم به در میدوزمو نیستی
وقتی نیستی بی توهرثانیه ازحسرت میمیره
یاده شونه های گرمت هیچوقت ازیادم نمیره
می لرزد!
در شبی که هجوم بی کسی ها مرا وادار کرده بود که انتهای شب برایم رویا شود ...
کسی آمد که دردش درده من بود ...
حرفش خیال باورهای من بود ...
نمیدانم....!!!!
اسمش را میگذاریم دوست مجازی ...
اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته...
خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند...
وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را مینویسد ...
...وقت میگذارد برایم...
...وقت میگذارم برایش...
نگرانش میشوم...
دلتنگش میشوم...
وقتی در صحبت هایم به عنوانِ دوست یاد میشود مطمئن میشوم که حقیقیست...
هرچند کنار هم نباشیم...
هرچند صدای هم را هم نشنیده باشیم...
من برایش سلامتی و شادی آرزو دارم هرکجا که باشد